جلسه آشتی کنان پروین و قلعه‌نویی! حرف عجیب نیکبخت به قلعه نویی دلیل غیبت کریم باقری در مراسم مادر استیلی نتیجه و ویدئو خلاصه بازی تراکتور و گل گهرسیرجان در جام حذفی (۲ آذر ۱۴۰۳) | حذف ناباورانه شاگردان اسکوچیچ در خانه مهرداد محمدی شانسی برای بازگشت ندارد ماشاریپوف، برگ برنده موسیمانه مقابل پاختاکور پاختاکور در اوج بحران مقابل استقلال نتیجه بازی پرسپولیس و مس سونگون در جام حذفی(۱ آذر ۱۴۰۳)+ ویدئو گل‌ها| برد آسان در روز شکستن طلسم گلزنی ویدئو خلاصه بازی پرسپولیس و مس سونگون در جام حذفی(۱ آذر ۱۴۰۳) رضا مهاجری در بیمارستان بستری شد (۱ آذر ۱۴۰۳) پخش زنده بازی پرسپولیس و مس سونگون (۱ آذر ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین بازگشت فرجی به قلب دفاع پرسپولیس استادیوم آزادی تا پایان سال ۱۴۰۳، آماده میزبانی نیست پاتریس کارترون، سرمربی سپاهان، وارد ایران شد (یکم آذر ۱۴۰۳) + عکس تاریخ‌نگاری حضور تیم‌های مشهدی در مسابقات فوتبال باشگاهی کشور/ قسمت ۱۸۴ روزبه چشمی از جمعه در تمرینات استقلال اسکوچیچ: در جام حذفی، جای اشتباه‌کردن نداریم
سرخط خبرها

حسرت دوشنبه‌شب‌های سرشار از عشق و آدرنالین | به بهانه زادروز عادل فردوسی‌پور که این روزها همچنان جایش خالی است

  • کد خبر: ۴۵۶۰۱
  • ۱۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۸
حسرت دوشنبه‌شب‌های سرشار از عشق و آدرنالین | به بهانه زادروز عادل فردوسی‌پور که این روزها همچنان جایش خالی است
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. نمی‌دانم یک سال و هفت ماه و چند روز از آن دوشنبه‌شب لعنتی می‌گذرد که «یک تصمیم»، دوشنبه‌های سرشار از «عشق و آدرنالین» را از ما گرفت؟ دوشنبه‌هایی که دست ما را در دست تلویزیون خودمان می‌گذاشت و شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای آن‌طرف آب را حسرت به دل. یادش‌به‌خیر!


دوم. نمی‌دانم نام آن «یک تصمیم» را چه بگذارم؟ شاید هم، هیچ مهم نباشد که بر آن نام بگذاریم؛ چون پیامد و دستاوردش، روشن‌تر از آفتاب است. من اما هرچه فکر می‌کنم، واژه‌ای شرافتمندانه‌تر از «خودزنی» پیدا نمی‌کنم. مثل اینکه صداخفه‌کن را روی تپانچه کمری ببندی و لوله‌اش را به حلق خودت فروکنی و ماشه را بچکانی. بنگ! شلیک و تمام!


سوم. نشد که جشن تولد بیست‌سالگی برنامه‌اش را ببیند. نشد یا نگذاشتند؟ بگذریم. اما پسر ترکه‌ای موفرفری خندان «رسانه و فوتبال»، 19سال پیاپی- هر هفته و با کمترین وقفه و تعطیلی- برنامه‌اش را روی آنتن زنده اجرا می‌کرد و میلیون‌ها بیننده ایرانی را در هرجای این سرزمین -دوشنبه‌شب‌ها- پای تلویزیون خودمان میخکوب می‌کرد و تو چه دانی 19سال اجرای تلویزیونی زنده در ایران نازنین ما یعنی چه؟ آری، چنین شد که برنامه نود برای ما ایرانی‌ها یک «برند» رسانه‌ای تمام‌عیار شد و فخر رسانه. چشم حسود بترکد! کاش آن روزها برای او و برنامه‌ نودش، اسپند دود می‌کردیم و دعای «چشم‌زخم» را هر روز می‌خواندیم.


چهارم. نمی‌دانم پسر ترکه‌ای موفرفری ما به چه چیز پشت‌گرم و دلخوش بود که چنین سر نترس داشت و در لانه زنبوران، این‌گونه دست می‌کرد، بی‌آنکه از نیش زهرآگینشان، ترس و هراس به دل راه بدهد. درست که پای سفره پدر و مادر، بزرگ شده بود و ادب و آداب سفره را می‌فهمید. درست که چالش می‌آفرید و اهل تعارف نبود، اما حدوحدود را نیز نگه می‌داشت و پنجه بر صورت آدم‌ها نمی‌کشید و رسانه را به سمت‌وسوی «زردی» نمی‌برد. درست که کتاب‌خوان و باسواد و اهل پژوهش بود. درست که در همه این سال‌ها یک‌بار هم دیده نشد که از برند برنامه نود، برای خودش بهره‌برداری شخصی کند و سوءاستفاده و آبروریزی کوچک یا بزرگی را رقم بزند.درست که بزرگ‌ترین خلاف و تخلف زندگی‌اش، تنها آن روزی بود که می‌خواست برای گزارش بازی ایران و چین، به تاریخ هشتم فروردین96، به ورزشگاه آزادی برود و وقتی همه راه‌ها را بسته دید، به‌گفته خودش، یک تخلف «مِلو» کرد و لاین مخالف ورزشگاه و اتوبان را ورودممنوع رفت. درست که هرچه خواستند و زور زدند، نتوانستند به اندازه یک دانه هل پوک نیز، سیاهی و پلشتی در زندگی کاری و شخصی‌اش پیدا کنند. درست که دستمزدهای میلیاردی را رد می‌کرد و به پیشنهادهای وسوسه‌انگیز بی‌اعتنا بود، اما کیست که در روزگار ما نداند همه این خصلت‌ها -در ایران نازنین ما- شرط کافی و لازم نیست برای اینکه آدم‌ها را ضمانت و گارانتی کند و برایشان اعتبار بیافریند. آری، این چنین است، برادر!


پنجم. همین پارسال که شماری از دوستان برای «او» جشن تولد گرفتند، کیک تولدی برایش سفارش دادند که روی آن نوشته شده بود: «دوشنبه‌های بی‌عادل، دوشنبه نیست.» پسر ترکه‌ای موفرفری فوتبال و رسانه، شمع کیک تولد چهل‌وپنج‌سالگی‌اش را فوت کرد، شاید با همان خنده، هرچند کمرنگ‌تر و موهای حالا دیگر سپیدشده که شقیقه‌هایش را نوازش می‌داد.


ششم. خدا برای همه ما نگه دارد استاد «ابراهیم افشار» را! نازنین‌مردی که پارسال -همین روزها- برای سالروز تولد پسر ترکه‌ای فوتبال و رسانه، قلم جادویی‌اش را به دست گرفت و حق مطلب را ادا کرد. در یک جای آن مطلب که تیتر «پسرهاتان را دست او بسپارید»، در پیشانی‌اش نشسته است و به گمانم هزاربار باید خواندش، می‌خوانیم: «من اگر دختر بودم، قسم می‌خورم که هرگز زنش نمی‌شدم. یعنی با وجود هزارو353سکه که سال تولدش باشد، بله را به عاقد نمی‌گفتم. آدمی که هفته‌ای سه روز با بچه‌های تیم رسانه‌ و نود، برود فوتبال سالنی و بقیه عمرش را هم از تلویزیون، فوتبال زنده و مرده ببیند و هر فوتبالی را هم که ندید، بدهد برایش ضبط کنند که از دست ندهد، به جان خودم زن‌دادنی نیست. چنین بشری باید تا ابد، عزب‌اوغلی بماند و با زنی به‌نام «الهه فوتبال» ازدواج کند که او را به‌خاطر این همه وفاداری به چمن‌ها ببخشد و به حال خود رها کند. مطمئنم که از میلیاردها زن، تنها این الهه فوتبال بود که می‌توانست یک عمر به پایش پیر شود و آخ نگوید.»


هفتم. این روزها می‌شنویم پسر ترکه‌ای فوتبال و رسانه، دوباره می‌خواهد برگردد، گویا با همان نام‌ونشان و برنامه نود. این بار دیگر، نه به تلویزیون خودمان(!) که با برنامه‌ای فوتبالی در یک تلویزیون اینترنتی. می‌گویند دارد مقدمات کارهایش را جفت‌وجور می‌کند. این را هم تلخ‌کامانه شنیده‌ایم، شاید همین را نیز برای او، خوش و روا ندانند. این روزها از خودم می‌پرسم او دوباره آیا دست در دست الهه‌اش -فوتبال- و به سبک‌وسیاق نود، به رسانه بازمی‌گردد؟ کسی چه می‌داند؟ من اما همچنان خوش‌بین و چشم‌به‌راه می‌مانم تا با همان نود دوست‌داشتنی‌اش بیاید و دوشنبه‌شب‌های ما را از عشق و آدرنالین، لبریز کند. ... راستی، عادل فردوسی‌پور عزیز! تولدت مبارک! سرت سلامت!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->